روی بنمای

ساخت وبلاگ
چشمان مرا شوق تماشا شده ای توچون پنجره ای رو به دلم وا شده ای توسرزنده ای و مانده ام ای عشق چگونهدر این دل بی حوصله پیدا شده ای تودر پاسخِ هر خواهش من معجزه کردییک ذره عطش کردم و دریا شده ای توجز هیچ نبودم من و با نبض حضورتبیهودگی ام را همه معنا شده ای تویک شعر دل انگیزی و مصراع به مصراعدر گوشه ی دیوان دلم جا شده ای تو ای روحِ به تن آمده جایی نرو دیگرحالا که چنین بابِ دلِ ما شده ای تومه زاد رازی روی بنمای ...ادامه مطلب
ما را در سایت روی بنمای دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ruybenmayoa بازدید : 25 تاريخ : يکشنبه 20 اسفند 1402 ساعت: 15:58

زبان در دهان ترجمان دل است سخن بر زبان از زبان دل استجهان وانچه می بینی اندر جهان گم اندر فضای جهان دل استقلم هرچه بر لوح هستی نوشت یکی نکته از داستان دل استخدنگی که از قبضه ما رمیت رسد بر نشان از کمان دل استغذایی که از عند ربی ابیت خورد جان عارف ز خوان دل استفراوان فواکه که از قطع و منع مبراست از بوستان دل استکلام تو وحی است جامی بلند که نازل شده ز آسمان دل استجامی روی بنمای ...ادامه مطلب
ما را در سایت روی بنمای دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ruybenmayoa بازدید : 36 تاريخ : چهارشنبه 26 مهر 1402 ساعت: 11:59

در انتظار تو ام
در چنان هوایی بیا
که گریز از تو ممکن نباشد
تو
تمام تنهایی‌هایم را
از من گرفته‌ای
خیابان‌ها
بی حضور تو
راه‌های آشکار جهنم‌اند…

شمس لنگرودی

روی بنمای ...
ما را در سایت روی بنمای دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ruybenmayoa بازدید : 98 تاريخ : يکشنبه 30 بهمن 1401 ساعت: 13:34

- ای غم! رها کن قصه ی خون‌بار!چون دشنه در دل می‌نشیند این سخن امّامن دیده‌ام بسیار مردانی که خود میزانِ شأنِ آدمی بودندوز کبریای روح برمیزانِ شأنِ آدمی بسیار افزودند- آری چنین بودندآن زنده‌اندیشان که دستِ مرگ را بر گردنِ خود شاخِ گل کردندو مرگ را از پرتگاهِ نیستی تا هستیِ جاوید پُل کردند- ای غم! تو با این کاروان سوگواران تا کجا همراه می‌آیی؟دیگر به یادِ کس نمی‌آیدآغازِ این راهِ هراس‌انگیزچونان که خواهد رفت از یادِ کسان افسانه‌ی ما نیز!- با ما و بی ما آن دلاویزِ کهن زیباستدر راه بودن سرنوشتِ ماستروزِ همایونِ رسیدن راپیوسته باید خواست- ای غم! نمی‌دانمروزِ رسیدن روزیِ گامِ که خواهد بوداما درین کابوسِ خون‌آلوددر پیچ و تابِ این شبِ بن‌بستبنگر چه جان‌های گرامی رفته‌اند از دست!دردی‌ست چون خنجریا خنجری چون درداین من که در منپیوسته می‌گریددر من کسی آهسته می‌گریدهوشنگ ابتهاجبرچسب‌ها: هوشنگ ابتهاج روی بنمای ...ادامه مطلب
ما را در سایت روی بنمای دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ruybenmayoa بازدید : 99 تاريخ : دوشنبه 3 بهمن 1401 ساعت: 13:16

سراپا اگر زرد و پژمرده ایمولی دل به پاییز نسپرده ایمچو گلدان خالی، لب پنجرهپُر از خاطرات ترک خورده ایماگر داغ دل بود، ما دیده ایماگر خون دل بود، ما خورده ایماگر دل دلیل است، آورده ایماگر داغ شرط است، ما برده ایماگر دشنه ی دشمنان، گردنیم!اگر خنجر دوستان، گرده ایم!گواهی بخواهید، اینک گواه:همین زخم هایی که نشمرده ایم!دلی سربلند و سری سر به زیراز این دست عمری به سر برده ایمقیصر امین پور روی بنمای ...ادامه مطلب
ما را در سایت روی بنمای دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ruybenmayoa بازدید : 130 تاريخ : پنجشنبه 28 مهر 1401 ساعت: 19:23

ببین سرسبز و خوشرنگ و برومندمببین پربرگ و پرشاخ و تنومندماگرچه زخمی از کین تبردارانولیکن ریشه در خاکمچنینم منشکوهمندم.گیرم که در باورتان به خاک نشسته‌امو ساقه‌های جوانماز ضربه‌های تبرهاتانزخم‌دار است؛با ریشه چه می‌کنید؟گیرم که بر سر این بامبنشسته در کمین پرنده‌ایپرواز را علامت ممنوع می‌زنید؛با جوجه‌های نشسته در آشیانه چه می‌کنید؟گیرم که باد هرزه‌ی شبگردبا های و هوی نعره‌ی مستانهدر گذر باشد؛با صبح روشن پر ترانه چه می‌کنید؟گیرم که می‌زنیدگیرم که می‌بْریدگیرم که می ‌کُشید؛با رویش ناگزیر جوانه چه می‌کنید؟ روی بنمای ...ادامه مطلب
ما را در سایت روی بنمای دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ruybenmayoa بازدید : 144 تاريخ : پنجشنبه 28 مهر 1401 ساعت: 19:23

خیز و در کاسه زر آب طربناک اندازپیشتر زان که شود کاسه سر خاک اندازعاقبت منزل ما وادی خاموشان استحالیا غلغله در گنبد افلاک اندازچشم آلوده نظر از رخ جانان دور استبر رخ او نظر از آینه پاک اندازبه سر سبز تو ای سرو که گر خاک شومناز از سر بنه و سایه بر این خاک اندازدل ما را که ز مار سر زلف تو بخستاز لب خود به شفاخانه تریاک اندازملک این مزرعه دانی که ثباتی ندهدآتشی از جگر جام در املاک اندازغسل در اشک زدم کاهل طریقت گویندپاک شو اول و پس دیده بر آن پاک اندازیا رب آن زاهد خودبین که بجز عیب ندیددود آهیش در آیینه ادراک اندازچون گل از نکهت او جامه قبا کن حافظوین قبا در ره آن قامت چالاک اندازحافظ روی بنمای ...ادامه مطلب
ما را در سایت روی بنمای دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ruybenmayoa بازدید : 107 تاريخ : سه شنبه 22 شهريور 1401 ساعت: 16:51


شعرهاي من چشم دارند
حتي چشم هاي شعرم را
که مي بندم
تو بر کلماتم راه مي افتي
و مي رقصي
خواب هم که باشم
صداي تق تق کفش هات
در سرسراي خوابم مي پيچد
کور که نيستم
گل قشنگم
آمدنت را تماشا مي کنم
و اين لبخند براي توست

عباس معروفي

روی بنمای ...
ما را در سایت روی بنمای دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ruybenmayoa بازدید : 103 تاريخ : شنبه 12 شهريور 1401 ساعت: 15:15


شادي داشتنت
شادي بغل کردن سازي ست
که درست نمي شناسمش
درست مي نوازمش
نت به نت
نفس در نفس

تو از همه جا شروع مي شوي
و من هربار بداهه مي نوازمت
از هر جاي تنت
سبز آبي کبود من
لم بده ، رها کن خودت را
آب شو در آغوشم
مثل عطر ياس فراگيرم شو
بگذار يادت بگيرم

عباس معروفي

پی نوشت: عباس معروفی هم جاودانه شد....

روی بنمای ...
ما را در سایت روی بنمای دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ruybenmayoa بازدید : 106 تاريخ : شنبه 12 شهريور 1401 ساعت: 15:15

شهر منهای وقتی که هستی، حاصلش برزخ خشک و خالیجمــــع آیینه ها ضرب در تـــو ، بـی عدد صفر بعد از زلالیمی شود گل در اثنای گلزار، می شود کبک در عین رفتارمی شود آهـــویی در چمنزار، پای تـــو ضرب در باغ قالیچند برگی است دیوان ماهت ، دفتر شعرهای سیاهتای که هر ناگهان از نگاهت، یک غزل می شود ارتجالیهرچه چشم است جز چشم هایت، سایه وار است و خود در نهایتمــی کند بـــر سبیل کنایت ، مشق آن چشـــم های مثـــالیای طلسم عددها به نامت، حاصل جزر و مدها به کامتوی ورق خورده احتشامت ، هرچه تقویم فرخنده فالیچشم واکن کـــه دنیا بشورد ، موج در موج دریا بشوردگیسوان باز کن تا بشورد، شعرم از آن شمیم شمالیحاصل جمـــع آب و تن تو ، ضرب در وقت تن شستن تواین سه منهای پیراهن تو، برکه را کرده حالی به حالیزنده یاد حسین منزوی روی بنمای ...ادامه مطلب
ما را در سایت روی بنمای دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ruybenmayoa بازدید : 142 تاريخ : شنبه 5 شهريور 1401 ساعت: 18:18